از سخن عشق ندیدم خوشتر

تقدیم ب عشق قشنگم محمد

به سلامتــــــــیه عشــــــقم

 

که نگفت با همــــه فرق داره

فقــــــط ثابـــــــت کرد..  02500000

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 بهمن 1398ساعت 14:14 توسط اسمایوسفی|

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.

یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…http://s2.picofile.com/file/7209214408/4gspul0.jpg

نوشته شده در شنبه 16 اسفند 1393ساعت 19:19 توسط اسمایوسفی|

کسی را ((دوست دارم))

که انقدر برایم کسی است

که نگاهم دیگر دنبال کسی نیست...

نوشته شده در یک شنبه 10 اسفند 1393ساعت 19:32 توسط اسمایوسفی|

دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن!


دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!


دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می‌داری!


دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!


دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!


دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرا میخواهی!


دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق!



دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می‌کنی . . .

,ولنتاینت مبارک عشق من

 

نوشته شده در شنبه 25 بهمن 1393ساعت 14:32 توسط اسمایوسفی|

چه قشنگه
شب عروسی،عشقت همون پسریه که همه زندگیته همونی که همیشه نازتومیکشید
حالاکنارت واستاده ی کت شلوارخوشگل هم تنش کرده
اینقدرخوشتیپ شده ک دلت میخادتافردانگاش کنی……
باورت نمیشه داری خانوم خونش میشی….
دستتومیگیره میاد درگوشت میگه خوشگل نرقص میترسم خانوممو بدزدن…
بهش میگی تاوقتی اقای خوشتیپم اینجاس کسی جرات نمیکنه نزدیکم بشه…

 

نوشته شده در شنبه 18 بهمن 1393ساعت 20:28 توسط اسمایوسفی|

 پسرا تو چند مورد خيلي جذاب ميشن :

وقتي عصبي پشت فرمون نشستن

موقع دعوا سر مسايل ناموسي

وقتي سر آبجيشون زور ميگن ...

وقتي مامانشونو ميبوسن

وقتي واسه تک دوس دخترشون خواستگار مياد و دپرس ميشن

وقتي بخاطر فوتبال از کار وزندگي ميوفتن
وقتي بهش ميگي دپرسم

ميگه غلــط کردي بيا بغلم ببينم
وقتي تو بغلش اشک ميريزي

با دستاش صـــورتتو ميگيره ميگه ديونه

تو منــــو داري

اووووف قربونش برم من
نوشته شده در جمعه 17 بهمن 1393ساعت 22:31 توسط اسمایوسفی|

 

 

 

من فرق دارم ...

-)تو جمع باید پیش من بشینی ...!

-)همکارمه ،همکلاسیمه ، دوست پسر دوستمه ، داداشیمه ،

 

رانندمه ، سگمه ، از اینا نداریم ، تو فقط منو میشناسی ...

-)تصادفی ببینم کسی مزاحمت شده جلو چشمات تیکه پارش

 

میکنم ، ولی رسیدیم خونه با توام کار دارم ...

-)نمیخواد وقتی قرار داریم خودتو واسم بزک بوزک کنی،موقعی

 

که انتخابت میکردم کور نبودم دیدم خوشگلی ...

-)مسئولیت مالی زندگی به عهده منه ، شما کارتو واسه تفریح خودت برو

 

پولشم ببر بریز تو جوب من پیگیری نمیکنم ...

-)گوشیت پسوورد داره ؟ هررررری به درد من نمیخوری ...

-)ما حریم شخصی نداریم ، من از همه چیت باخبرم ...

-)وقتی میگم با فلان دوستت نگرد بار دوم نمیشنوی ،

 

میری با همون دوستت منم فراموش میکنی ...

-)ساپورت بپوشی عین بند کفش گره ت میزنم بهم ...

-)دوستم خوشمزه بازی واست در اورد نمیخندی ...

-)سخته بامن بودن نه ؟ عوضش تو منطقه ی من آزادانه بچرخ

 

خوشحال باش زندگی کن هیچ کفتاری سمتت نمیاد ...

یه شیر پشتته ...

نوشته شده در جمعه 17 بهمن 1393ساعت 22:25 توسط اسمایوسفی|

خـــ♥ـــدا را دوست دارم 

، به خاطر اينکه با هرUsername وPassword که باشم، من را Connect ميکند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اينکه تا خودم نخواهم مرا D.C نميکند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اينکه با يک Delete هر چي را بخواهم پاک ميکند

خـــ♥ـــدا را دوست دارم

، به خاطر اينکه اينهمه Friend براي من Add ميکند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اينکه دلش را ميشکنم، اما او باز من را ميبخشد وShutdown ام نميکند

نوشته شده در جمعه 17 بهمن 1393ساعت 19:34 توسط اسمایوسفی|

نوشته شده در پنج شنبه 9 بهمن 1393ساعت 18:6 توسط اسمایوسفی|

چقدر خوبه...

 

 وقتی با عشقت قهر میکنی و برخلاف میلت میگی:

 

دیگه دوست ندارم.نمیخوامت.

 

این جمله رو بشنوی:

 

چه بخوای چه نخوای مال منی...

نوشته شده در پنج شنبه 9 بهمن 1393ساعت 18:5 توسط اسمایوسفی|

آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .

شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد

حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،

چه قدر دوســتت دارد !

و این را بِفهــــــــــــم محمد  !

نوشته شده در پنج شنبه 9 بهمن 1393ساعت 18:0 توسط اسمایوسفی|

من دلم میخواهد ‎

باتو به سرزمین احساسم سفرکنم‎

برایت عاشقانه بسرایم وتو ‎

مست ازاین عشق  ‎

خیره به چشمانم ‎

دستانم را بگیری‎

و بابوسه ای ‎

شعری تازه برلبانم بسرایی‎

من دلم میخواهد ‎

من باشم و توباشی و عشق ‎

ودیگرهیچ‎

نوشته شده در چهار شنبه 8 بهمن 1393ساعت 14:15 توسط اسمایوسفی|

هـيچـے نـيـس کـه جـاے خـنـده هـاتـو واسـم بـگيـره ...

هـيچـے نـيـس که مـثـل تـو خـوشـحـالـم کـنه...

هـيچـے نـمـے تـونـه مـثـل تـو بـهـم ارزش زنـدگـے رو بـفهـمـونـه...

هـيچـے نـيـس کـه مـثل تـو بـهـم آرامـش بـده...

هـيچـے نـيـس که بـاهـاش احـسـاس خـوشـحالـے کـنـم ...

هـيچـے شـب و روزمـو مـثـل تـو بـرام شـيريـن نمـے کـنـه...

هـيچـے نـمـےخـوام نـاراحـتـت کـنه...

هـيچـے ارزش اون اشـکـاتـو نـداره...

هـيچـے نـيـس کـه بـاعـث شـه دوسـتـت نـداشـتـه بـاشـم...

هـيچـے نـيـس کـه مـنـو از تـو دور کـنـه...

هـيچـے نـيـس کـه از تـــو واسـم مـهمتـر بـاشـه...

هـيچـے غـيـر از تــو عـشـق من  نـيـس...

هـيـــچــے....

هـميـنجـورے مـےخـواسـتـم اينا رو بهت بگم

تا بدونی معنیه زندگیه من تویی


 .... عاشقتم محمد....❤
 
نوشته شده در چهار شنبه 8 بهمن 1393ساعت 14:15 توسط اسمایوسفی|

چاه نکن واسم جیگر

شاه رگم واست میدم

نوشته شده در چهار شنبه 8 بهمن 1393ساعت 14:14 توسط اسمایوسفی|

 

 

یکی از لذتهای دوست داشتنیِ اینه که ..

تو ماشین باشیم کنار هم.. دوست دارم تا آخر دنیا برم..

دستاشو بگیرم.. ببوسم.. آروم باشیم..

خوراکی بخوریم.. تو سر و کله ی هم بزنیم..

آهنگهای عاشقونه بخونیم.. یه نیم نگاه به جلو یه نگاه تو چشاش

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 بهمن 1393ساعت 14:14 توسط اسمایوسفی|

اگه نا امیدم که پیدات کنم

ولی دل نکندم امونم بده

نذار فاصله ازم دورت کنه

فقط رد پاتو نشونم بده


غروری ندارم بخوای بشکنی

نمیسازی بامن خرابم نکن

اگه عاشقم نیستی رحم کن

جلو چشم دنیا جوابم نکن


کجایی که این غربت لعنتی 

شده اون عذابی که گفتی کمه

تو تصویر رویای من بعد تو

یه آینده درهم و مبهمه


من از آخرین قسمت سرنوشت

هنوزم تورو آرزو میکنم

ته این همه عشق بی منطقو

تو چشمای تو جست و جو میکنم


گناهم چی بوده یه حرفی بزن

چی دنیاتو از من جدا میکنه

نذار آرزوهام بمیرن بگو

کی دستاتو از من جدا میکنه


پای آرزوهای کوچیکتم

نشتسم واسه این که درکم کنی

تو رویام و تنها به این دلخوشم

میگفتی محاله که ترکم کنی

نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1393ساعت 21:48 توسط اسمایوسفی|

دلتنگی خیابان شلوغی است که تو در میانه اش ایستاده باشی 
ببینی می آیند 
ببینی می روند 
و تو همچنان ایستاده باشی ...

 

نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1393ساعت 21:47 توسط اسمایوسفی|

دلت كه گرفته باشد...
شادترین آهنگ ها، برایت پر از غم است 
شلوغترین مكانها، تنهایی ات را به رُخَت می كشند
و شادترین روزها، برای تو غمگین ترین روزهاست
دلت كه گرفته باشد...
نقض میشود همه ی قانون ها
دل كجـــا... قانون كجـــا
مدتها طول میكشد تا خاك بگیرد خاطره های رنگارنگ
میگذاری تار شود این خاطره ها
اما یك خواب ِ ناغافل، گرد و خاك تمام خاطره ها را می گیرد !!
میشود مثل روز ِ اول
میشود خاطره های ناب
زخمها تازه میشود باز ...
نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1393ساعت 21:47 توسط اسمایوسفی|

for you

 

 اونی که واقعا دوستت داشته باشه

شاید اذیتت هم بکنه..

ولی هیچ وقت عذابت نمیده..

شاید چند روزی هم حالتو نپرسه ..

ولی همه حواسش پیشه توئه..

شاید باهات قهر هم بکنه .. 
ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمی کنــــــــــه !!!

06500000 04500000 06500000 04500000 06500000 04500000

نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1393ساعت 21:47 توسط اسمایوسفی|

 لباـسـاي رنگي رنگي و شاـב بپوش.     

פـتے اگـہ شب و בیر פֿـوابیـבی، صبـפ زوב بیـבار شو. 

زیر باروלּ راـہ برو ! نترس از פֿـیـس شـבלּ !

صبـפـونتو ببر تو פـياط. بـقـيـہ رو هҐ صـבا بزלּ بيان. 

هر چنـב وقـت یـہ بار یـہ نـقـاشے بڪش !

توے פـموҐ آواز بـפֿـوלּ ! آب بازے ڪלּ ، چـہ اشڪالے בارہ ؟!

بے مناـωـبت برا פֿـوבت و בيگراלּ ڪاـבو بـפֿـر!

بگو اینو تو ویتریלּ گذاشتלּ براے مלּ و بـפֿـرش !

آب نبات چوبے بـפֿـور !      

بـωـتنے قـیـفـے بـפֿـور !

تلـفـלּ رو برבار بـہ בوωـت قــבیمیت زنگ بزלּ 

برو ا سـتـפֿـرو ماسـاژ و لذت ببر

ارايش كלּ و لاك بزלּ وبعـב با ي اهنگ شاـב برقـص

قـبل פֿـواب ڪارهاے روزت رو مرور ڪن،

هیچ وقـت פֿـوבت رو بـہ مُرבלּ نزלּ 

همـہ ے اینا رو گـفـتҐ و تو פֿـونـבے فقـط פֿـواـωـتҐ    

یـہ چیزے بهت بگҐ בوωـتҐ : هر جا وایـωـے و בچار روزمرگي بشي ، مُرבی...!!☝️

بذار زنـבگے از اینڪـہ تو زنـבـہ اے بـہ פֿـوבش ببالـہ !

براے פֿــωـتـہ شـבלּ פֿـییییییییلے زوבـہ !

بذار هركي هرچي בوω בارہ فـكر كنه...

بيـפֿـيااااال.... تو شاـב باش 

نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1393ساعت 21:46 توسط اسمایوسفی|

آﻫﺎﯼ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺘﻮ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ

.
.
.
.
ﺁﺭﻩ
ﺑﺎ ﺧﻮﺩِﺗَﻢ ...
ﺍﺯ ﺧُﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻗﺸﻨﮕِﺖ ﺑِﺮﺳﯽ .
ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ...

نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1393ساعت 21:33 توسط اسمایوسفی|

اتل متل خیار شور

خواهانتیم ما بدجور

اینم از نوع شوری

برای رفع دوری

نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1393ساعت 21:33 توسط اسمایوسفی|

خوب گوش کن عشقم

 

 مراقب شادی توام همچنان که تو پاسبان شادی منی

 

 

 در آرامش نخواهم بود اگر در آرامش نباشی . . .

نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1393ساعت 21:30 توسط اسمایوسفی|

 

 

 

کس نمیداند در این بحر عمیق / سنگ ریزه قیمت دارد یا عقیق

     من همین دانم که در این روزگار / هیچ چیز ارزش ندارد جز رفیق

 ....................................................................

 

 

صفای باطنت را دوست دارم / کلام و ظاهرت را دوست دارم

        تو گرچه دوری از من ای عزیزم / وفای حاضرت را دوست دارم

نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1393ساعت 21:28 توسط اسمایوسفی|


آخرين مطالب
Design By : ghalebeweblog.ir